تعداد بازدید: ۷۶۸
کد خبر: ۵۰۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۴ - 16 September 1401

شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، قسمت دوم

این فراز در بیان مشخصه فاطمیون است و آن این که فاطمیون کسانی اند که اولا؛ از نظر قلبی از عمق وجودشان ((محب و دوست دار )) آن حضرت اند، ثانیا؛ از نظر فکری و ایمانی به پدرش به عنوان نبی، و به همسرش عنوات وصی باور دارند.
شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، قسمت دوم

معاونت فرهنگی و روابط عمومی ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کردستان؛ شرح و تفسیر زیارت نامه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، قسمت دوم

زیارت نامه ذیل، که در تهذیب شیخ طوسی(جلد ششم، صفحه۱۰) و درمفاتیح الجنان شیخ عباس قمی به عنوان زیارتنامه دوم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، پنج فراز دارد و هر فرازش در بردارنده پیام هایی قرآنی، کلامی، عرفانی و سیاسی است. در آستانه شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) تلاش می کنیم به اندازه فهم ناقص خود، فرازهای پنج گانه زیارتنامه را مورد شرح وتفسیر قرار دهیم.

شرح فراز سوم: و زعمنا انّا لکِ اولياء و مصدقون و صابرون لکل ما اتانا به ابوک واتی به وصیه
اگر بخواهیم به کنه و حقیقت این فراز سوم راه پیدا کنیم امکان پذیر نیست مگر آنکه چند نکته به درستی توضیح داده شود
نکته اول؛ این فراز در بیان مشخصه فاطمیون است و آن این که فاطمیون کسانی اند که اولا؛ از نظر قلبی از عمق وجودشان ((محب و دوست دار )) آن حضرت اند، ثانیا؛ از نظر فکری و ایمانی به پدرش به عنوان نبی، و به همسرش عنوات وصی باور دارند: (ومصدقون وصابرون لکل ماتانا به ابوک صلی الله علیه واله واتی به وصیه )

نکته دوم؛ راه رسیدن به دومرتبه ((اولیا)) و((مصدقون)) درک و معرفت پیداکردن به ابتلا ئات حضرت فاطمه است چرا که مردم در معرفت به ابتلائات آن حضرت به چهار دسته تقسیم می شوند؛

طيف اول، كساني اند كه مبتلا به بلای آن حضرت نشده اند بلکه از نزدیک ناظر ابتلائات حضرت فاطمه سلام الله علیها بودند و صدای استغاثه وی را می شنیدند ولی تکان نمی خورند، آنها مهاجر وانصاراند که ناظر ابتلائات حضرت فاطمه سلام الله علیها بودند ولی به استغاثه وی پاسخ نمی دادند که مبادا مبتلا به ابتلای آن حضرت شوند، به همین دلیل بیشترین خطبه حضرت فاطمه در ملامت انصاراست به همین دلیل ازدایره فاطمیون خارج اند. 

طیف دوم؛ کسانی اند هرچند مبتلا به ابتلائات حضرت فاطمه سلام الله علیها نشدند و از نزدیک ناظر ابتلائات هم نبوده اند ولی حق را زیر پا نگذاشتند به عنوان مورخ گزارشات ابتلائات حضرت فاطمه را در کتاب های تاریخ به نسل های بعدی انتقال دادند ازهمین رو مصایب و ابتلایات حضرت فاطمه سلام الله علیها، سی تن از محققین اهل سنت در اختیار ما قرار دادند ولی چون ازدالان ابتلائات نگذشته اند توفیق کسب این دومرتبه ((اولياء)) و((مصدقون)) را پیدا نکردند.
دسته سوم؛ کسانی اند معرفت به ابتلا ئات حضرت فاطمه سلام الله علیها درنصرت رساندن به ولی وامام زمان پیدا می کنند و چون خود به ابتلائات آزموده شدند و درد رنج این ابتلائات را تجربه کردند به دومرتبه و مقام ((مصدقون وصابرون)) نایل می گردند.

دسته چهارم ؛کسانی اند نه تنها خود به ابتلائات حضرت فاطمه سلام الله علیها آزموده می شوند بلکه ابتلائات خود را مقابل ابتلائات آن حضرت فراموش می کنند و اصلا خودشان را نمی بیینند، فاطمیون این دوگروه هستند هرچند میزان قرب این دوگروه شدت و ضعف دارد ازهمین رو بعد از فراز دوم ((فوجدک لما امتحنک صابره)) زائر می گوید: ((زعمنا لک اولیاءو مصدقون))

شرح فراز چهارم؛ فانا نسئلک ان کنا صدقناک الا الحقنا بتصدیقنا لهما

دراین فراز چهارم زائر متوسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها می شو د که تا حق تعالی وی را ملحق ومحشور به پیامبر (ص) وامام علی (ع) نماید فهم صحیح و همه جانبه این فراز و در خواست چنین خواسته از حضرت فاطمه سلام الله علیها در صورتی امکان پذیر است که چند نکته کلیدی مورد تحلیل قرار بگیرد؛

نکته اول ؛ نبوت باطن و تجلی توحید است؛ به این معنا اگر توحید باشد ولی نبوت نباشد از دل توحید شرک بیرون می آید، دلیل براین تحلیل این است ادیان غیر توحیدی چون بودانی و هندو چرا با این که مدعی توحیدند گاو پرست اند رازش این است نبوت در کنارتوحید وجود ندارد اما ادیان توحیدی چون اسلام به دلیل این که نبوت همراه با توحید است نه تنها شرک در آن راه ندارد بلکه توحید به زیبا ترین وجه تفسیر شده است و قرآن کریم می گوید: (( هوالاول والاخر والظاهر والباطن:حدید،ایه ۳)) باطن نبوت نیز امامت است و اگر امامت نباشد نبوت تحریف شده و در حد مدیر اجرایی تنزل پیدا می کند و پیامبری که قرآن در توصیفش گفته ((وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی : نجم ، ایه۳و۴)) کار بجایی می رسد که خلیفه دوم در وصفش بگوید((ان الرجل لیهجر : تاریخ طبری ، ج۲ ،ص۲۴۲))

نکته دوم ؛ نسبت و رابطه حضرت فاطمه سلام الله علیها نسبت به پیامبر صلی الله علیه و امام علی علیه السلام و به عبارت دیگر نسبت نبوت و امامت با حضرت فاطمه سلام الله علیها در نظام تشریع و تکوین به منزله نسبت مغز و قلب با کبد است، یعنی همانگونه که اگر مغز باشد ولی قلب نباشد مغز کارایی ندارد و اگر هر دو باشند ولی کبد نباشد هیچ یک از مغز و کبد کارایی ندارند. چنین نسبت تنگاتنگ وارگانیک بین نبوت و امامت و حضرت فاطمه سلام الله علیها وجود دارد و همانگونه اگر پیامبر باشد و امامت نباشد نبوت استمرار پیدا نمی کند واگر حضرت فاطمه سلام الله علیها نباشد امامت و نبوت هیچکدام وجود نخواهد داشت چرا که حضرت فاطمه مجمع البحرین و مجمع النورین نبوت و امامت است و او حلقه وصل بین امامت و نبوت می باشد که امامان بعدی از نسلش متولد شدند و آنان بودند که نبوت و امامت را استمرار بخشیدند ازهمین رو در حدیث شریف آمده است: ((یااحمد! لولاک لما خلقت الافلاک ولولاعلی لما خلقتک ولولا فاطمه لما خلقتکما :مستدرک سفینه البحار ،ج۳، ص۳۳۴)) به دلیل چنینن ارتباط است که زائر خطاب به حضرت می گوید:

فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ الا الحقتنا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا

شرح فراز پنجم؛ لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ
اگر بخواهیم درک همه جانبه ای از فراز پنجم داشته باشیم امکان پذیر نیست مگر آنکه چند نکته کلیدی که دخالت مستقیم در فهم این فراز دارد به درستی توضیح داده شود.

نکته اول؛ به پنج دلیل گام اول درسلوک معنوی((تهذیب وتزکیه نفس ))است، و اگر کسی در این مسیر گام بلند برندارد راه برای سلوک ملکوتی باز نخواهد شد.

دلیل اول این است درسوره شمس یازده بار خداوند سوگند خورده تا انسانها را متوجه کند که تنها راه رسیدن به سعادت تهذیب و تزکیه نفس است از همین رو می فرماید: وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾سوگند به خورشيد و تابندگى‏ اش(۱) و َالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾ سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲)وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳)وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد(۴) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾ سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾ سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد (۶)وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾.

دلیل دوم این است تهذیب و تزکیه نفس آنچنان در اولویت قرار دارد که خداوند متعال در سوره آل عمران ایه۶۴،  فرستادن پیامبر را برای تهذیب نفس منت الهی برای بشر دانسته است و می فرماید:

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ 
دلیل سوم؛ بر این که تهذیب و تزکیه نفس گام اول در سلوک معنوی است هدف بعثت همه انبیا قرار گرفته است چراکه قراآن کریم درسوره جمعه آیه ۲، درتبیین بعثت انبیا می فرماید:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ.

دلیل چهارم؛ بر این که گام اول در تهذیب و تزکیه نفس است دعای ابراهیم خلیل الرحمن درآیه (۱۹۲) ازسوره بقره است که این پیامبر بزرگ پس از بازسازی کعبه این چنین دعا کرد 

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

دلیل پنجم؛ براین که کلید رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی ((تهذیب وتزکیه نفس)) است توصیه وسفارش رسول الله (ص) پس ازپیروزی یکی ازسخترین جنگ ها باکمترین عده وعده است چراکه: 

امام صادق (ع)فرمود: أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ علیه وَ آلِهِ بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا اَلْجِهَادَ اَلْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ اَلْجِهَادُ اَلْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا اَلْجِهَادُ اَلْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ اَلنَّفْسِ :امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله، لشكريانى را براى كارى فرستاد وقتى بازگشتند، فرمود: آفرين بر گروهى كه جهاد كوچك‌تر را انجام دادند؛ و حال آن‌كه جهاد بزرگ‌تر باقى مانده است. گفته شد: اى رسول خدا! جهاد بزرگ‌تر چيست‌؟فرمود: جهاد و مبارزه با نفس (خويشتن).:کافی، ج۵،ص ۱۲

نکته دوم؛ برای تهذیب و تزکیه نفس دو راهکار وجود دارد:
راهکار اول؛ این است که شخص به کتابهایی که در اخلاق نظری نوشته شده است همچون ((احیاء العلوم غزالی ومهجه البیضا فیض کاشانی ،فصوص الحکم محیی الدین عربی واخلاق عملی جامع السعاده  ومعراج السعاده پدر و پسر نراقی، لقاء الله میرزا جواد ملکوتی و شرح اربعین امام خمینی)) را تحصیل و مطالعه کند و نسخه ای که این عارفان صاحب نفس و صاحب دل برای درمان روحی نوشته اند عملیاتی کند و به درمان خود بپردازد این کار هرچند نتیجه بخش است ولی راه طولانی وسخت است و به این می ماند که انسان بخواهد براده اهن را که با خاک آمیخته شده است با دست از خاک جدا کند
راهکاردوم؛ که تاثیر سریع در تحول روحی انسان دارد و راه صد ساله سلوک چند ساعته طی می شود وازانسان ناسوتی، انسان لاهوتی و آسمانی ساخته می شود و او را از هرآلودگی نفسانی پاک و مطهر می نماید آنست انسان سالک محبت و عشق اولیای الهی به ویژه اهل بیت علیهم السلام را که صاحب دلان و صاحب نفسان اند درقلب خود غرس و شعله ور نماید از همین رو درزیارت جامعه کبیره از آثارعملی ولایت امده است ((و ما خصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا، وطهاره لانفسنا، و تزکیه لنا، و کفاره لذنوبنا: آنچه از ولایت شما به اختصاص داد برای پاکی خلقت و پاکیزه جانهای ما و تزکیه و کفاره گناهان ما بود)) و به دلیل همین نقش عملی ولایت است که درپایان زیاتنامه زائر از حضرت می خواهد:
 لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولایتک

نگارنده: حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
ویدیو